۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

گزارشی از اولین جلسه هیات موسسان کانون فرهنگیان خوزستان



گزارشی از اولین جلسه هیات موسسان کانون فرهنگیان خوزستان
امروز سه شنبه هشتم دی ماه هیات موسسان کانون فرهنگیان استان خوزستان با دعوت آقایان پیروز نامی و علی کروشاتی از اعضاء تشکیل جلسه دادند . در این جلسه برادران حکیم سعیدی ، نعیم حیدری ،جواد ساعدی ، علی رجبی، غلامرضا آتش دامن از اهواز،  علی رضوانی ، سید مجیب آزاد از بهبهان ، نبی نیسی و علیرضا زبیدات از سو سنگرد و رضا منابهی از حمیدیه  حضور داشتند . در این رابطه برادران نامی و کروشاتی فرم های مخصوصی بین اعضاء توزیع کردند و پس از تکمیل کردن فرم ها و تحویل مدارک ، جلسه هم اندیشی تشکیل شد و اهداف تشکیل جلسه به سمع و نظر اعضاء رسید .برادر کروشاتی ضمن تشکر از حضور اعضاء  در مورد اهمیت تاسیس کانون مطالبی بیان نمودند . سپس برادر ساعدی در رابطه با حمایت از فرهنگیان در زمینه پرداخت حق التدریس(اضافه کاری) مطالبی ارایه نمودند . برادر نیسی در مورد عدم مداخله مستقیم کانون به دلیل عدم تایید و تاسیس نیز مطالبی فرمودند برادر سعیدی با تایید صحبت های برادر کروشاتی و نیسی خواستار ایجاد جایگاه مناسب برای کانون شدند و فرمودند که برنامه کانون باید آهسته و گام به گام برداشته شود تا بتوانیم پس از تایید و تاسیس از حقوق به حق فرهنگیان دفاع کرد . برادر رضوانی گزارش مختصری از اخرین وضعیت همکاران حق طلب و مظلوم دربند ارایه دادند و خواهان حمایت های جدی از ایشان و  خانواده های عزیزشان شدند همچنین درخواست کردند با توجه به اینکه نمایندگان مجلس در تعطیلات بسر میبرند و در شهرستان و حوزه انتخابیه  خود حضور دارند ،جلساتی ترتیب داده شود و خواهان پیگیری و رایزنی با مسوولین قضایی و کمسیون قضایی مجلس  جهت حمایت جدی و پیگیری  آزادی هرچه زودتر همکاران بی گناه زندانی  گردند. ایشان همچنین خواستار تهیه طوماری با امضای همکاران سایر مناطق به مدیر کل سازمان استان خوزستان مبنی بر اعتراض به عملکرد ضعیف بانک ملی (که حقوق مان از اینجا واریز میشود ) و تغییر ان به بانکی دیگر که تسهیلاتی مناسب و در شان فرهنگیان ارایه دهد، شدند. برادر منابهی نیز از عدم حمایت جدی برخی همکاران از برنامه های صنفی گلایه داشتند.  برادر نامی نیز بر حمایت همه جانبه از همکاران در زندان تاکید کردند و گزارشی در مورد پرداخت مبالغی از حساب مشترک استان به آنان خبر دادند . برادر زبیدات نیز ضمن حمایت خواستار حرکت تشکیلاتی شدند. برادر آتش دامن از بازنشستگان فرمودند: متاسفانه از فرهنگیان بازنشسته تاکنون به خوبی حمایت نشده و خواستار حمایت  از حقوق بازنشستگان بزرگوار شدند . برادران  آزاد و  رجبی نیز ضمن تایید فرمایشات عزیزان ، خواستار توجه جدی به وضعیت خانواده ها ی همکاران زندانی  شدند.در پایان لازم است از زحمات همکار بزرگورمان سرکارخانم پروین سلیمی جهت پیگیری های مستمرشان تشکر ویژه ای داشته باشیم.
آدرس تلگرام جامعه فرهنگيان ايران
https://telegram.me/IranianCulturalSociety
تازه ترين خبرهارا ازاين كانال دنبال كنيد

گزارشی از اولین گردهمایی فرهنگیان شهر رضا



گزارشی از اولین گردهمایی فرهنگیان شهر رضا
پس ازچندماه که ازتاسیس گروه فرهنگیان شهرضادرشبکه تلگرام می گذرد،اولین گردهمایی دوشنبه عصر( هفتم دی ماه)ساعت سه وسی دقیقه باقراءت قرآن کریم توسط نونهال عزیزی ازدارالقرآن شروع شدسپس برادررحیمی ضمن عرض خیرمقدم وتشکرازخواهران وبرادران شرکت کننده فرهنگی بازنشسته وشاغل،ازعزیزان درخواست نمودندکه ضمن معرفی خودبه طرح دیدگاه نسبت به تشکل صنفی جدیدفرهنگی بدون هرگونه شایبه سیاسی وجناحی بپردازند.تمامی عزیزان شرکت کننده ضمن حمایت ازتشکیل صنفی جدیدبه معرفی خودپرداختندوبرخی ازشرکت کنندگان دیدگاه هایی متقن وموجزارایه فرمودند.ازجمله آقای انصاریپورازپیشکسوتان بازنشته وازاعضای هییت مدیره تشکل سابق ،که تاریخچه تشکل صنفی سابق ازسال 84تاکنون راباشیوایی بسیاربیان کردند.آقای جاوری ازپیشکسوتان بازنشسته وعضوهییت مدیره تشکل صنفی سابق به طرح این دیدگاه پرداختندکه به دورازهرگونه سیاسی کاری درخصوص فعالیتهای صنفی فرهنگی تعامل وهمکاری صورت گیرد.آقای فرهادرستگاردبیرمحترم اقتصادوعلوم اجتماعی متوسطه درخصوص هزینه های تشکل به طرح دیدگاه پرداختند.آقای عشقی معاونت محترم آموزشی دبیرستان به کاهش انگیزه همکاران ازمشارکت های اجتماعی اشارهنمودندوخواستارآسیب شناسی دراین خصوص شدند.آقای نصیریان دبیرمحترم زیست شناسی برممارست وانسجام بیشترتشکل پای فشردند.آقای دکتررهایی دبیرمحترم ادبیات تشکل های مدنی خصوصا فرهنگی رازیربنای توسعه پایداردرکشوردانستند.آقای علوی دبیرمحترم تربیت بدنی درخصوص شیوه های اطلاع رسانی آتی تشکل ارایه طریق فرمودند.آقای بهرامی دبیرمحترم تاریخ ورود درتحلیل محتوای دروس وبرنامه ریزی محتوایی رایکی ازاقدامات موثرتشکل صنفی فرهنگیان دانستند.آقای شعاعی معاونت محترم آموزشی متوسطه مدیریت آموزش وپرورش شهرستان،مشارکت اجتماعی فرهنگیان درقالب تشکل های مدنی راموجب بازتولیدفرهنگ وارتقاءتوسعه همه جانبه دانستند.آقای رحمتی درخصوص گذارازاسطوره سازی درفعالیت های صنفی ازعزیزان درخواست همکاری نمودند.سپسگروه تواشیح حضرت مهدی(عج)به اجرای برنامه ای زیباپرداختندومورد تشویق وتفقدقرارگرفتند.سپس آقای الصاق وسرکارخانم حسینی ازروشندلان هنرمندومستعدعزیزشهرستان بااجرای دکلمه ونوای سنتورجلسه رابه وجدآوردند.درپایان باتوجه به عدم اطلاع بخش عمده ای ازهمکاران،نسبت به گردهمایی امروز،مقررشدجهت تنویرافکارعمومی همکاران درماه آینده مجددا جلسه ای تشکیل شودتابه تدریج درراستای تدوین اساسنامه قرارگیریم.
آدرس تلگرام جامعه فرهنگيان ايران
https://telegram.me/IranianCulturalSociety
تازه ترين خبرهارا ازاين كانال دنبال كنيد

سرآغاز صبحم را با یاد و نام تو میگشایم و پنجره های قلبم را خالصانه و عاشقانه به سویت باز میکنم

خدایاااااااااا
سرآغاز  صبحم  را با  یاد و نام  تو  میگشایم و  پنجره های  قلبم  را  خالصانه و عاشقانه به سویت باز  میکنم
 تا نسیم رحمتت  برآن  بوزد و نا  پاکی ها ی آن را بزداید
و نوری  از  محبت و  عشق تو  به  قلبم  به ارمغان  بیاورد
سلااااااام  میکنم ، سلامی  بی  پایان  و  کامل  به  درگاه با  لطف  و  عظمتت  که  سراسر رحمت  است   و  بنده  نوازی  
چرا که سلام نام  دیگر  توست و  این نام  مبارک وعزیز  رابطه   را  دوست  داشتنی  و صمیمی   می کند

۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

امین انواری: زندان خیلی سخت گذشت


امین انواری: زندان خیلی سخت گذشت
دوازدهم آبان ماه از زندان آزاد شد، با وثیقه ای بالغ بر ۵۰۰ میلیون تومان و حالا در ترکیه است. امین انواری، دانشجوی ۲۱ ساله دانشگاه پلی تکنیک، که می گوید به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی متهم شده است.
او ۱۲ مهرماه توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد؛ همان زمان مادرش در مصاحبه با روز گفت: “با ۴ ماشین ریخته اند جلوی بانک، انگار می خواهند یک سارق مسلح را بازداشت کنند”.  حالا امین انواری می گوید از او تحت فشار و با تهدید اعضای خانواده اش در زندان فیلم گرفته اند؛ فیلمی که به گفته او حاوی اعترافات دروغین و اجباری است و پس از خروج او از ایران تهدید کرده اند که آن را منتشرخواهند کرد.
پیشتر خانم فرح بخشی، مادر امین انواری که بعد از بازداشت فرزندش در تجمعات مقابل زندان اوین و همچنین ساختمان دنا در جمع فعالان سیاسی و خانواده های زندانیان حضور می یافت، در مصاحبه با روز از تهدید فرزند دیگرش توسط سپاه خبر داده و گفته بود که ماموران سپاه سراغ برادر ۱۷ ساله امین انواری در بازگشت از مدرسه رفته، او را به زود سوار ماشین و تهدید کرده اند که مادرش “اگر سکوت نکند بلا سرتان می آوریم.
زمانی که شما زندان بودید مادرتان از فشارها و تهدیدهایی که در جریان بود خبر می داد، در داخل زندان چطور بود؟ به شما چه اتهاماتی زدند؟من ۲۴ تیرماه دادگاهی به اتهام تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و آقای مصباح یزدی شده بودم و ۳۰ ماه حبس تعلیقی دادند. این قضیه گذشت تا مهرماه که مرا بازداشت کردند در بازپرسی اوین، اتهام عضویت و سرکردگی در گروهک های ضد دینی، شاهین نجفی در ایران و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به من تفهیم شد.من با شاهین نجفی ارتباط داشتم و به همین خاطر این اتهام را زدند. مبنای اتهام دوم هم برخی پست های فیسبوکی من بود؛درواقع اتهام سازی می کردند. چون آن اتهام ها را تفهیم کردند ولی بعد وقتی برگه ای را که برای قرار وثیقه دادند دیدیم اتهاماتی که در آن عنوان شده بود،فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی بود.
مادرتان اعلام کرده بود که برای اعترافات دروغ تحت فشار هستید، وضعیت چطور بود؟
ابتدا اصرار داشتند متوجه نشوم که در بند ۲ الف هستم، می گفتند آوردیم ۲۰۹. از یک ماهی که در این بند بودم سه هفته انفرادی بودم .دو نوع انفرادی داشتند یکی دستشویی داشت دیگری نه. مرا اول انداخته بودند در سلول بی دستشویی اما بعد با توجه به عفونت ریه که داشتم و بدی حالم مرا به دیگری منتقل ام کردند . در بازجویی ها برای گرفتن فیلم و اعتراف زوری مدام اعضای خانواده ام را تهدید می کردند، می گفتند مادرت بازداشت شده بعد گفتند تماس بگیر بگو شلوغ کاری نکند. موقعی که بازجویم تنها بود بیشتر با من صحبت میکرد اما در چند جلسه که ۵ – ۶ نفر بودند یکباره دیدم دورم شلوغ شد، فحاشی کردند به مادرم، به خانواده ام و به کسانی که من با آنها ارتباط داشتم. حتی از سوی زندان بان ها تهدید به خشونت جنسی هم شدم. به زور هم موهایم و ریش ام را می زدند و می گفتند نباید شبیه بچه مذهبی ها باشی. در وقت نیم ساعته هواخوری به من جارو می دادند که باید جارو بکنی… خیلی سخت گذشت
از شما فیلم هم گرفتند؟
 بله؛ الان هم بعد از خروج من از ایران تهدید کرده اند که پخش می کنیم. البته در همان فیلم هم کاملا واضح است که من تحت فشار هستم
می خواستند در فیلم چه بگویید؟
اولین اصراری که داشتند این بود که بگو در اینجا فشار فیزیکی و خشونت و توهین نیست و شرایط خیلی خوب است. بعد می گفتند بگو تماس با افراد معاند و ضدانقلاب و.. خوب نیست و خطرناک است و.. می گفتند بگو از خواننده مرتد پول دریافت کرده ای، می گفتند بگو من آدم عقده ای بودم و مدام با دوستانم دعوا میکردم و مشکل روحی روانی دارم و برای همین توهین می کردم و.. می گفتند دعوت کن از همه که بروید سمت مطالعه و این کارها اشتباه است و نکنید و..
در این مدت خبری از پی گیری های مادرتان و اتفاقات بیرون داشتید؟
اوایل می گفتند نه کسی خبرت را کار می کند نه برای خانواده ات مهم است، هیچ کسی پی گیری نمی کند و اینجا مانده ای و.. بعد یک روز بازجو آمد گفت اصلا همه اعضای خانواده ات مشکل دارند و همه تان را باید بگیریم و.. خیلی عصبانی بودند از دست مادرم تلفن کردند و گوشی را دادند به من که بگو نرو و هیچ کاری نکن و.. من هم گفتم بازجو گفته نرو جلوی اوین. طوری گفتم که بفهمد بازجو گفته. گفتم مراقب برادرم باش، می خواستم بفهمد که تهدید کرده اند و.. اما خودم خبر نداشتم بیرون چه فشارهایی بر خانواده ام اورده و برادرم را هم تهدید کرده اند.
و بعد که آزاد واز ایران خارج شدید مشکلی پیش نیامد؟
بعد از فرار من از ایران با پدر و مادرم تماس گرفته و تهدید کردند که از طریق پلیس اینترپل او را برمی گردانیم و فیلم های انحرافش را پخش می کنیم. به پدرم گفته اند که به وثیقه شما هم رحم نکرد، به او بگویید برگردد والا ما توقیف می کنیم. بعد هم پدرم را تهدید کرده اند که برای کارت مشکل پیش می آید و.. پدرم استاد دانشگاه است. خلاصه  اش این است که به امین بگویید برگردد.
گفتید فرار، چرا فرار کردید؟
موقع بازداشت من ترسی نداشتم اما بعد اتهاماتی که زدند خیلی سنگین بود، حس کردم می خواهند مرا هم مثل خیلی های دیگر درس عبرت بکنند. حرف هایی که بازپرس ام سر ارتباط با شاهین نجفی می زد و بعد اینکه گفتند پرونده را می فرستند شعبه ۲۸ و… من دیگر فکر کردم حکم سنگین می دهند. از قبل هم ۳۰ ماه داشتم و نمی خواستم زندان بروم. برای همین خارج شدم.
آدرس تلگرام جامعه فرهنگيان ايران
https://telegram.me/IranianCulturalSociety
تازه ترين خبرهارا ازاين كانال دنبال كنيد

۱۳۹۴ دی ۸, سه‌شنبه

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

روز6دی دل نوشته مادر ریحانه جباری همه حرف را میزند



سل 88، هر لحظه در تب و تاب بودم . از سویی درگیریهای شغلی و روزمره و وضعیت روحی ریحان و خانواده ام ، و از سوی دیگر تصاویری که در اینترنت یا صفحه تلویزیون یا حتی در خیابانها میدیدم . با هر عکس از بخون غلتیدن جوانی ، بخود میلرزیدم . هم برای آن سرو غرق خون ، هم برای زنی که باغبان او بوده . وقتی بسته شدن چشم ندا را با آن وضوح میدیدم و صدای مردانه ای که در زمینه تصویر ناله میکرد " نه ندا نه خدای من ندا " میشنیدم ، تاب از کف میدادم . آن روزها دلم میخواست بشناسم مادر این شقایقهای روییده بر کف خیابانهای تهران را . کجا میدانستم که روزی در کنارشان مینشینم و گوش میکنم به حرفهایشان و تماشا میکنم لرزیدن خفیف چانه شان را وقتی از فرزندشان میگویند و از دلتنگی ؟کجا میدانستم که روزی چشمهای ژاله بار زنانی را میبینم که بعد از سالها ، هنوز بدنبال تصویری از لحظه ی پرواز پاره تن میگردند ؟ کجا میدانستم شهناز اکملی کیست یا شهین مهین فر یا حوریه فرجزاده که با همه ی وجودش بار رنج مادر را در عزای پسر بر دوش میکشد در غیاب مادر بیمارش ؟کجا میدانستم جمع شدن بر گور یک جوان چه آتشی در دل روشن میکند؟امروز 6 دیماه است . روزی که برای ان زنان که میشناسم و از نزدیک با دردشان آشنا شده ام ، معنایی متفاوت دارد . روزی است که حاصل بیست و چند سال باغبانی شان به تیر جفا یا چرخ نامرد گردون ، آتش گرفت و خاکسترش ، خاک بر سر دنیا کرد . روزی است که مهتاب از شیهای این زنان ربوده شد ، که ماهشان چهره در خاک کشید و خون . روزی است که عشق اینان سربریده شد ، به دست جفاکار بی مروت در قبال چند پر کاغذ ، به نام اسکناس . بروی این زنان ، خاک پاشیدند با بخون کشیدن پاره های تن و بجایش پول گرفتند . مزد گرفتند تا گور ها را از بهترین جوانان پر کنند . مزد پاکدامنی و عشق و محبت مادرانه ی این باغبانان را با خون فرزندانشان دادند . وای بر ملتی که فراموش کند ، لاله های این دشت بلا را ، در روز عاشورای خونین 88 . در 6 دیماه . وای به من و ما اگر در کنار سیلاب اشک این زنان ، اشک نریزیم و دستی بر شانه های لرزان آنان نگذاریم . وای بر ما اگر دجار طاعون بی تفاوتی یا فراموشی شویم .
شهین و شهناز و حوریه جان !
غم و درد تان چنان با غم من آمیخته که نمیتوانم تفکیکشان کنم . امروز شهرام و مصطفی و امیرارشد پسران من هستند ودر خاک آرام غنوده اند . امروز بی تابم ، مثل سوم آبانی که گذشت و اولین سالگرد داغ بر دل شدنم بود . امروز تنم درد میکند و چشمانم میسوزد . دست و پایم میپرد و بی قرارم . میدانی چرا؟ گمانم دیگر نمیدانم شعله ام یا شهین یا شهناز یا مادر شهرام ؟ یکی شده ام با شما . میرقصم با شما در مجلس بی تاب سوگ بر جوان . رقص آتش برای آتش در کنار آتش . آتشی گرم که از آتشکده ی زندگی نشات گرفته است . و آواز میخوانم در کنار شما . با شما . برای فرزندانمان . برای پسران مبارزمان ارشدترین امیرها ،با حیاترین مصطفاها و پرشورترین شهرام ها.
با پر شال خشک میکنم چشمان اشکبارم را . چشمان بارانی تان را . و شال را در باد رها میکنم تا داد بستانیم از بیدادها . چرا که باد با خود نجوای عاشقانه ی ما و سرود و نوای دلاورانه ی پسرانمان را خواهد برد به دور دستها و از آن سرودی انسان ساز خواهد ساخت که بر لبان کودکان زاده نشده ، جاری خواهد شد .
گرامی باد یاد 9 جان نثار این سرزمین در 6 دیماه هشتد و هشت
در آن روز خونین نه نفر برخاک اقتادند . من هنوز با مادران شش نفر از آنان ملاقات نکرده ام . امیدوارم بزودی ببینم و بگویم از نوای آنان نیز .
مراسم گرامیداشت یاد این سه عزیز در جمعه 4 دیماه بر سر مزار مصطفای عزیز برگزار شد
آدرس تلگرام جامعه فرهنگيان ايران
https://telegram.me/IranianCulturalSociety
تازه ترين خبرهارا ازاين كانال دنبال كنيد